با شهادت امام علی ( علیه السّلام )، مردم کوفه با فرزند شایسته آن حضرت، امام حسن ( علیه السّلام ) برای خلافت بیعت نمودند. امام پس از اندک مدتی که معاویة بن ابی سفیان، فرمانروای شام از طرف دو خلیفه قبلی از فرمانبری سرباز زد، دستور تجهیز سپاه را صادر فرمود. بنابراین امام حسن ( علیه السّلام ) از روز نخست آمادۀ قیام و دفاع از حریم خلافت بود و هرگز صلح و سازش در برنامه او نبود، لذا وقتی خبر حرکت معاویه از شام به کوفه رسید، دستور داد که در مسجد جمع شوند، آنگاه خطبهای آغاز کرد و پس از اشاره به بسیج نیروهای معاویه، مردم را به جهاد در راه خدا و ایستادگی در مبارزه با پیروان باطل دعوت نمود و لزوم صبر و فداکاری و تحمل دشواریها را گوشزد کرد. امام ( علیه السّلام ) با اطلاعی که از روحیۀ مردم داشت، نگران بود که دعوت او را اجابت نکنند. اتفاقا همین طور شد و پس از پایان خطبۀ مهیّج حضرت، همه سکوت کردند و احدی سخنان آن حضرت را تأیید نکرد. این سند تاریخی نشان میدهد که مردم عراق تا چه حد به سستی و بیحالی گراییده بودند و آتش شور و سلحشور و مجاهدت، در آنها خاموش شده بود و حاضر نبودند در جنگ شرکت کنند. سرانجام پس از فعالیتها و سخنرانیهای عدهای از یاران بزرگ حضرت مجتبی به منظور بسیج نیروها و تحریک مردم برای جنگ، امام ( علیه السّلام ) با عدۀ کمی کوفه را ترک گفت و محلی در نزدیکی کوفه به نام « نخیله » را اردوگاه قرار داد و پس از ده روز اقامت در «نخیله » به انتظار رسیدن قوای تازه، جمعا چهار هزار نفر در اردوگاه حضرت گرد آمدند به همین جهت امام ناگزیر شد دوباره به کوفه برگردد و اقدامات تازه و جدّیتری جهت گردآوری سپاه به عمل آورد.[۱] خستگی مردم عراق پس از سه جنگ جمل و صفین و نهروان از یک طرف، و وجود عناصر متضاد در سپاه امام از طرف دیگر، و خیانت فرماندهان او از طرف سوم سبب شد که صلح بر امام تحمیل شود. این حقیقت را امام در یکی از سخنان خود بیان کرده و میفرماید: من به این علت حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانی برای جنگ با وی نداشتم. اگر یارانی داشتم شبانه روز با او میجنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب میشناسم و بارها آنها را امتحان کردهام. آنها مردمان فاسدی ه, ...ادامه مطلب
محمد بن ادریس شافعی، رهبر شافعیهای سراسر جهان هستند و در سال 150 هجری قمری در غزه، منطقه فلسطین، بدنیا آمدند و روزی كه ابوحنیفه، از دنیا رفت، ایشان در همان روز به دنیا آمدند. طرفداران شافعی، درباره او غلو نموده نقل كردهاند كه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: عالم قریش یملأ طباق الأرض علما.عالم قریش، تمام گیتی را پر از علم میكند. اهل سنت میگویند كه مراد از عالم قریش كه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت آن را داده است، شافعی است. البته روایت را شوكانی در كتاب الموضوعات میآورد و میگوید: 191 - حدیث: " عَالِمُ قُرَیْشٍ یَمْلأُ الأَرْضَ عِلْمًا، یعنی: الشافعی.هو موضوع. قاله الصنعانی( الفوائد المجموعة فی الأحادیث الموضوعة، ص420، حدیث186) این روایت جعلی است. همچنین نقل میكنند كه احمد بن حسن ترمذی میگوید: كنت فی الروضة فأغفیت، فإذا النبی صلى الله علیه و سلم قد أقبل، فقمت إلیه فقلت: یا رسول الله! قد كثر الاختلاف فی الدین، فما تقول فی رأی أبی حنیفة؟ فقال: أف و نفض یده. قلت: فما تقول فی رأی مالك؟ فرفع یده و طأطأ و قال: أصاب و أخطأ. قلت: فما تقول فی رأی الشافعی؟ قال: بأبی ابن عمی أحیا سنتی.تاریخ بغداد للخطیب البغدادی، ج2، ص67 من در روضۀ مطهر نبوی بودم و خوابم برد. بین خواب و بیداری بودم و دیدم كه نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میآید. جلو رفتم و عرض كردم: اختلافات زیادی در دین ایجاد شده است (هر فقیهی، چیزی را میگوید)، شما درباره آراء ابوحنیفه چه میفرمایید؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: أف و با دستش رد كرد. گفتم: درباره آراء مالك چه میفرمایید؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستش را بلند كرد و فرمود: نه، در بعضی موارد، راه درستی رفته و در برخی موارد، خطا كرده است. گفتم: درباره آراء شافعی چه میفرمایید؟ فرمود: پدرم فدای شافعی باد، او پسر عموی من است و سنت مرا أحیاء كرد. ,امام شافعی،ابوحنیفه،مالک،حنبل،اهل بیت ...ادامه مطلب
سه جنگ به حضرت علی پس از پیامبرتحمیل شد 1- جنگ جمل با گروهی از پیمان شکنان ( شکستن بیعت با حضرت ) به رهبری طلحه وزبیر وتشویق عایشه که به دلیل نقض پیمان به ” ناکثین ” تعبیر شد. این جنگ در سال 36هجری درنزدیکی بصره باکشته شدن ده تا بیست هزارتن ازناکثین وشهادت تنها ده تن ازیاران امام درمدت یک روز پایان یافت . علت این بود که طلحه وزبیر خودراپس ازپیامبر محق بر حکومت می دیدند . همیشه درصدد بودند رهبری امت را به عهده بگیرند ولی دردوران سه خلیفه موفق نشدند تااین که پس از کشته شدن عثمان همه ی حوادث را به نفع خود تعبیر کردند وتوطئه خود بر علیه امام را شروع کردند. ازطرفی اگر خودرا لایق خلافت نمی دیدند توقع حکمرانی شام برای زبیر وعراق برای طلحه با آن همه افتخارات وسابقه جهادی زمان پیامبر داشتند تا جایگاه ویژه ای درحکومت امام علی داشته باشند . ازطرفی چون درامرحکومت با آنان مشورت نمی شد کینه ی بیشتری دردل گرفتند . پس یکی عدل علی را برنمی تابیدند ودیگری خونخواهی عثمان که احساسات مردم عادی را جریحه دارکرده بودرا بهانه واین جنگ را دامن زدند. طرف مخاصم چون بیعت شکنی کرده و مأموران حکومتی بصره را به قتل رسانیده بودند ولی باز حضرت مولا به آنان فرصت دادتا به متارکه ی جنگ بپردازند.اتمام حجت مذاکرات فراوان باعث شد تا زبیر صحنه جنگ را ترک نماید. حضرت در سه روز فرصتی که داد با تمام تحریکات وشوق طرفدارانش به جنگ هرگز حمله را آغاز نکرد ولی دشمن چندین بار به لشکرامام یورش برد بازهم امام دستور حمله نداد به صورتی که مورد اعتراض ابن عباس یکی ازفرماندهان سپاه خود واقع شد .امام برای ترک جنگ به یکی از اصحاب قرآن داد تا ازدشمن بخواهد حکم کتاب الهی را گردن نهند ولی نه تنها به موعظه عمل نکردند بلکه حامل قرآن راکشتند . برخی از علمای اهل سنت مانندابوحنیفه ، عبدالقاهرجرجانی ، ابن کثیر ، ابوالمعالی وابن حجرو... امام رادرجنگ محق دانسته ومخالفانش را یاغی واهل آتش دانسته اند . ,ناکثین،قاسطین،مارقین،خوارج،صفین،نهروان،جمل ...ادامه مطلب
از جنایات معاویه دستور سب و لعن امام علی (علیه السلام) بود،ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق و احمد بن حنبل در العلل مينويسد : عن ابن عون عن عمير بن إسحاق قال كان مروان بن الحكم أميرا علينا ست سنين فكان يسب عليا كل جمعة على المنبر ثم عزل فاستعمل سعيد بن العاص سنتين فكان لا يسبه ثم عزل وأعيد مروان فكان يسبه فقيل يا حسن ألا تسمع ما يقول هذا فجعل لا يرد شيئا قال وكان حسن يجئ يوم الجمعة فيدخل في حجرة النبي ( صلى الله عليه وسلم ) فيقعد فيها فإذا قضيت الخطبة خرج فصلى ثم رجع إلى أهله . تاريخ مدينه دمشق ، ج57 ، ص243 و العلل ، احمد بن حنبل ، ج3 ، ص176 . عمير بن اسحاق ميگويد : مروان حكم در مدت شش سالي كه بر ما حكومت ميكرد ، هر جمعه در منبرش علي (عليه السلام) را سبّ ميكرد ، سپس او را عزل كردند و به مدت دو سال سعيد بن عاص والي شد و جاي مروان را گفت ؛ ولي او علي (عليه السلام) را سبّ نميكرد . به همين جهت عزل شد و مروان دوباره برگشت و بر ما والي شد و سبّ علي (عليه السلام) را شروع كرد . به امام مجتبي (عليه السلام) گفتند : مگر نمي شنوي كه چه ميگويد ؟ امام اعتنا نميكرد . آن حضرت روز جمعه به مسجد ميآمد و به دورن حجره پيامبر مي رفت و همان جا مي نشست ، پس از اتمام خطبه جمعه بيرون ميآمد و نمازش را ميخواند و به منزلش برميگشت . سيوطي در تاريخ الخلفاء مي نويسد : عن عمير بن إسحاق قال: كان مروان أميراً علينا فكان يسب علياً كل جمعة على المنبر وحسن يسمع فلا يرد شيئاً ثم أرسل إليه رجلا يقول له بعلي وبعلي وبعلي وبك وبك وما وجدت مثلك إلا مثل البغلة يقال لها من أبوك؟ فتقول أمي الفرس فقال له الحسن: أرجع إليه فقل له إني والله لا أمحو عنك شيئاً مما قلت بأن أسبك ولكن موعدي وموعدك الله . تاريخ الخلفاء ، ترجمه امام حسن عليه السلام . از عمير بن بن اسحاق نقل شده است كه گفت : فرمانده و امير بر ما مروان حكم بود كه در هر جمعه بر فراز منبر علي (عليه السلام) سبّ ولعن ميكرد ، فرزندش امام حسن ميشنيد ؛ ولي سخني نميگفت ، مروان كسي را فرستاد كه در حضور امام از خودش و پدرش بدگويي كرد و گفت : مانند تو نيافتم مگر استر و اسب ، از او پرسيدند پدرت كيست ؟ گفت : اسب . امام مجتبي (عليه السلام) ,مروان،آل مروان،معاویه،ناسزاگویی به علی ...ادامه مطلب
حافظ هیثمی در مجمع الزواید ج5 ص 218 از معاویه و ابو داود الطیالس در مسند خودش ص259 و از طریق عبدالله بن عمر نقل کرده :«من مات بغیر امام مات میتة جاهلیة.»و مسلم در صحیح خودش ج 6 ص22 و بیهقی در سنن خودش ج 8 ص 156آورده:« من مات و لیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة .»و تفتازانی در شرح المقاصد ج 2 ص275 آورده :« من مات و لم یعرف مام زمانه مات میتة جاهلیة.» با توجه به اسناد ذکر شده ،معلوم است که اهل سنت خود قبول دارند که هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناسد و يا بيعت با امام زمان خود نداشته باشد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.، سوال اين است که ،در حال حاضر امام زمان اهل سنت کيست ؟و با چه کسي به عنوان امام زمان بيعت کرده اند؟ ,امام زمان،اهل سنت،امام زمان اهل سنت، ...ادامه مطلب