با شهادت امام علی ( علیه السّلام )، مردم کوفه با فرزند شایسته آن حضرت، امام حسن ( علیه السّلام ) برای خلافت بیعت نمودند. امام پس از اندک مدتی که معاویة بن ابی سفیان، فرمانروای شام از طرف دو خلیفه قبلی از فرمانبری سرباز زد، دستور تجهیز سپاه را صادر فرمود. بنابراین امام حسن ( علیه السّلام ) از روز نخست آمادۀ قیام و دفاع از حریم خلافت بود و هرگز صلح و سازش در برنامه او نبود، لذا وقتی خبر حرکت معاویه از شام به کوفه رسید، دستور داد که در مسجد جمع شوند، آنگاه خطبهای آغاز کرد و پس از اشاره به بسیج نیروهای معاویه، مردم را به جهاد در راه خدا و ایستادگی در مبارزه با پیروان باطل دعوت نمود و لزوم صبر و فداکاری و تحمل دشواریها را گوشزد کرد. امام ( علیه السّلام ) با اطلاعی که از روحیۀ مردم داشت، نگران بود که دعوت او را اجابت نکنند. اتفاقا همین طور شد و پس از پایان خطبۀ مهیّج حضرت، همه سکوت کردند و احدی سخنان آن حضرت را تأیید نکرد. این سند تاریخی نشان میدهد که مردم عراق تا چه حد به سستی و بیحالی گراییده بودند و آتش شور و سلحشور و مجاهدت، در آنها خاموش شده بود و حاضر نبودند در جنگ شرکت کنند. سرانجام پس از فعالیتها و سخنرانیهای عدهای از یاران بزرگ حضرت مجتبی به منظور بسیج نیروها و تحریک مردم برای جنگ، امام ( علیه السّلام ) با عدۀ کمی کوفه را ترک گفت و محلی در نزدیکی کوفه به نام « نخیله » را اردوگاه قرار داد و پس از ده روز اقامت در «نخیله » به انتظار رسیدن قوای تازه، جمعا چهار هزار نفر در اردوگاه حضرت گرد آمدند به همین جهت امام ناگزیر شد دوباره به کوفه برگردد و اقدامات تازه و جدّیتری جهت گردآوری سپاه به عمل آورد.[۱] خستگی مردم عراق پس از سه جنگ جمل و صفین و نهروان از یک طرف، و وجود عناصر متضاد در سپاه امام از طرف دیگر، و خیانت فرماندهان او از طرف سوم سبب شد که صلح بر امام تحمیل شود. این حقیقت را امام در یکی از سخنان خود بیان کرده و میفرماید: من به این علت حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانی برای جنگ با وی نداشتم. اگر یارانی داشتم شبانه روز با او میجنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب میشناسم و بارها آنها را امتحان کردهام. آنها مردمان فاسدی ه, ...ادامه مطلب
محمد بن ادریس شافعی، رهبر شافعیهای سراسر جهان هستند و در سال 150 هجری قمری در غزه، منطقه فلسطین، بدنیا آمدند و روزی كه ابوحنیفه، از دنیا رفت، ایشان در همان روز به دنیا آمدند. طرفداران شافعی، درباره او غلو نموده نقل كردهاند كه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: عالم قریش یملأ طباق الأرض علما.عالم قریش، تمام گیتی را پر از علم میكند. اهل سنت میگویند كه مراد از عالم قریش كه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت آن را داده است، شافعی است. البته روایت را شوكانی در كتاب الموضوعات میآورد و میگوید: 191 - حدیث: " عَالِمُ قُرَیْشٍ یَمْلأُ الأَرْضَ عِلْمًا، یعنی: الشافعی.هو موضوع. قاله الصنعانی( الفوائد المجموعة فی الأحادیث الموضوعة، ص420، حدیث186) این روایت جعلی است. همچنین نقل میكنند كه احمد بن حسن ترمذی میگوید: كنت فی الروضة فأغفیت، فإذا النبی صلى الله علیه و سلم قد أقبل، فقمت إلیه فقلت: یا رسول الله! قد كثر الاختلاف فی الدین، فما تقول فی رأی أبی حنیفة؟ فقال: أف و نفض یده. قلت: فما تقول فی رأی مالك؟ فرفع یده و طأطأ و قال: أصاب و أخطأ. قلت: فما تقول فی رأی الشافعی؟ قال: بأبی ابن عمی أحیا سنتی.تاریخ بغداد للخطیب البغدادی، ج2، ص67 من در روضۀ مطهر نبوی بودم و خوابم برد. بین خواب و بیداری بودم و دیدم كه نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میآید. جلو رفتم و عرض كردم: اختلافات زیادی در دین ایجاد شده است (هر فقیهی، چیزی را میگوید)، شما درباره آراء ابوحنیفه چه میفرمایید؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: أف و با دستش رد كرد. گفتم: درباره آراء مالك چه میفرمایید؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستش را بلند كرد و فرمود: نه، در بعضی موارد، راه درستی رفته و در برخی موارد، خطا كرده است. گفتم: درباره آراء شافعی چه میفرمایید؟ فرمود: پدرم فدای شافعی باد، او پسر عموی من است و سنت مرا أحیاء كرد. ,امام شافعی،ابوحنیفه،مالک،حنبل،اهل بیت ...ادامه مطلب
قتیله بنت اشعث از همسران رسول الله بوده . او بعد از اینکه از وفات رسول الله خبر دار می شود، به همراه قبیله اش مرتد می شود و چندی بعد با عکرمه بن ابی جهل ازدواج می کند.(کنز العمال - المتقی الهندی - ج 13 - ص 708- مؤسسة الرسالة) عن داود بن أبی هند أن النبی صلى الله علیه وسلم توفی وقد ملک امرأة من کندة یقال لها قتیلة فارتدت مع قومها فتزوجها بعد ذلک عکرمة بن أبی جهل. الطبقات الکبرى - محمد بن سعد - ج 8 - ص 147- دار صادر تفسیر القرطبی - القرطبی - ج 14 - ص 167 – 168- دار إحیاء التراث العربی. البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 5 - ص 319- دار الفکر. إمتاع الأسماع - المقریزی - ج 6 - ص 100- دار الکتب العلمیة جناب عمر بن خطاب و خروج قتیله از جمع امهات المومنین:عمر همچنین در اثر ارتداد، او را از مقام زوجیت و همسرى پیامبر اکرم خلع کرد، چون با این ارتداد،صلاحیت ام المؤمنینی را نداشت. تفسیر القرطبی - القرطبی - ج 14 - ص 168- دار إحیاء التراث العربی فقال له عمر : إنها والله ما هی من أزواجه ، ما خیرها ولا حجبها . ولقد برأها الله منه بالارتداد. تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 3 - ص 227- دار الفکر. البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 5 - ص 320- دار الفکر ,ارتداد یک ام المؤمنین،قتیله بنت اشعث،خلع همسر پیامبر از مقام ام المؤمنین توسط عمربن خطاب ...ادامه مطلب
سه جنگ به حضرت علی پس از پیامبرتحمیل شد 1- جنگ جمل با گروهی از پیمان شکنان ( شکستن بیعت با حضرت ) به رهبری طلحه وزبیر وتشویق عایشه که به دلیل نقض پیمان به ” ناکثین ” تعبیر شد. این جنگ در سال 36هجری درنزدیکی بصره باکشته شدن ده تا بیست هزارتن ازناکثین وشهادت تنها ده تن ازیاران امام درمدت یک روز پایان یافت . علت این بود که طلحه وزبیر خودراپس ازپیامبر محق بر حکومت می دیدند . همیشه درصدد بودند رهبری امت را به عهده بگیرند ولی دردوران سه خلیفه موفق نشدند تااین که پس از کشته شدن عثمان همه ی حوادث را به نفع خود تعبیر کردند وتوطئه خود بر علیه امام را شروع کردند. ازطرفی اگر خودرا لایق خلافت نمی دیدند توقع حکمرانی شام برای زبیر وعراق برای طلحه با آن همه افتخارات وسابقه جهادی زمان پیامبر داشتند تا جایگاه ویژه ای درحکومت امام علی داشته باشند . ازطرفی چون درامرحکومت با آنان مشورت نمی شد کینه ی بیشتری دردل گرفتند . پس یکی عدل علی را برنمی تابیدند ودیگری خونخواهی عثمان که احساسات مردم عادی را جریحه دارکرده بودرا بهانه واین جنگ را دامن زدند. طرف مخاصم چون بیعت شکنی کرده و مأموران حکومتی بصره را به قتل رسانیده بودند ولی باز حضرت مولا به آنان فرصت دادتا به متارکه ی جنگ بپردازند.اتمام حجت مذاکرات فراوان باعث شد تا زبیر صحنه جنگ را ترک نماید. حضرت در سه روز فرصتی که داد با تمام تحریکات وشوق طرفدارانش به جنگ هرگز حمله را آغاز نکرد ولی دشمن چندین بار به لشکرامام یورش برد بازهم امام دستور حمله نداد به صورتی که مورد اعتراض ابن عباس یکی ازفرماندهان سپاه خود واقع شد .امام برای ترک جنگ به یکی از اصحاب قرآن داد تا ازدشمن بخواهد حکم کتاب الهی را گردن نهند ولی نه تنها به موعظه عمل نکردند بلکه حامل قرآن راکشتند . برخی از علمای اهل سنت مانندابوحنیفه ، عبدالقاهرجرجانی ، ابن کثیر ، ابوالمعالی وابن حجرو... امام رادرجنگ محق دانسته ومخالفانش را یاغی واهل آتش دانسته اند . ,ناکثین،قاسطین،مارقین،خوارج،صفین،نهروان،جمل ...ادامه مطلب
از جنایات معاویه دستور سب و لعن امام علی (علیه السلام) بود،ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق و احمد بن حنبل در العلل مينويسد : عن ابن عون عن عمير بن إسحاق قال كان مروان بن الحكم أميرا علينا ست سنين فكان يسب عليا كل جمعة على المنبر ثم عزل فاستعمل سعيد بن العاص سنتين فكان لا يسبه ثم عزل وأعيد مروان فكان يسبه فقيل يا حسن ألا تسمع ما يقول هذا فجعل لا يرد شيئا قال وكان حسن يجئ يوم الجمعة فيدخل في حجرة النبي ( صلى الله عليه وسلم ) فيقعد فيها فإذا قضيت الخطبة خرج فصلى ثم رجع إلى أهله . تاريخ مدينه دمشق ، ج57 ، ص243 و العلل ، احمد بن حنبل ، ج3 ، ص176 . عمير بن اسحاق ميگويد : مروان حكم در مدت شش سالي كه بر ما حكومت ميكرد ، هر جمعه در منبرش علي (عليه السلام) را سبّ ميكرد ، سپس او را عزل كردند و به مدت دو سال سعيد بن عاص والي شد و جاي مروان را گفت ؛ ولي او علي (عليه السلام) را سبّ نميكرد . به همين جهت عزل شد و مروان دوباره برگشت و بر ما والي شد و سبّ علي (عليه السلام) را شروع كرد . به امام مجتبي (عليه السلام) گفتند : مگر نمي شنوي كه چه ميگويد ؟ امام اعتنا نميكرد . آن حضرت روز جمعه به مسجد ميآمد و به دورن حجره پيامبر مي رفت و همان جا مي نشست ، پس از اتمام خطبه جمعه بيرون ميآمد و نمازش را ميخواند و به منزلش برميگشت . سيوطي در تاريخ الخلفاء مي نويسد : عن عمير بن إسحاق قال: كان مروان أميراً علينا فكان يسب علياً كل جمعة على المنبر وحسن يسمع فلا يرد شيئاً ثم أرسل إليه رجلا يقول له بعلي وبعلي وبعلي وبك وبك وما وجدت مثلك إلا مثل البغلة يقال لها من أبوك؟ فتقول أمي الفرس فقال له الحسن: أرجع إليه فقل له إني والله لا أمحو عنك شيئاً مما قلت بأن أسبك ولكن موعدي وموعدك الله . تاريخ الخلفاء ، ترجمه امام حسن عليه السلام . از عمير بن بن اسحاق نقل شده است كه گفت : فرمانده و امير بر ما مروان حكم بود كه در هر جمعه بر فراز منبر علي (عليه السلام) سبّ ولعن ميكرد ، فرزندش امام حسن ميشنيد ؛ ولي سخني نميگفت ، مروان كسي را فرستاد كه در حضور امام از خودش و پدرش بدگويي كرد و گفت : مانند تو نيافتم مگر استر و اسب ، از او پرسيدند پدرت كيست ؟ گفت : اسب . امام مجتبي (عليه السلام) ,مروان،آل مروان،معاویه،ناسزاگویی به علی ...ادامه مطلب
روايات بسياري در كتابهاي اهل تسنن وجود دارد كه ثابت ميكند ، خليفه اول به همراه عدهاي از دشمنان اهل بيت ، به خانه وحي هجوم برده و آن جا را به آتش كشيدهاند ؛ در حالي كه فاطمه زهرا سلام الله عليها به همراه نوادگان رسول خدا در داخل خانه بودهاند . جويني « استاد ذهبي » از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اين گونه روايت مي کند :روزي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نشسته بود ، حسن بن علي بر او وارد شد ، ديدگان پيامبر كه بر حسن افتاد ، اشك آلود شد ، سپس حسين بن علي بر آن حضرت وارد شد ، مجدداً پيامبر گريست . در پي آن دو ، فاطمه و علي عليهما السلام بر پيامبر وارد شدند ، اشك پيامبر با ديدن آن دو نيز جاري شد ، وقتي از پيامبر علت گريه بر فاطمه را پرسيدند ، فرمود : وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة . فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين . فرائد السمطين ج2 ، ص 34 و 35 . زماني كه فاطمه را ديدم ، به ياد صحنهاي افتادم كه پس از من براي او رخ خواهد داد ، گويا ميبينم ذلت وارد خانۀ او شده ، حرمتش پايمال گشته ، حقش غصب شده ، از ارث خود ممنوع گشته ، پهلوي او شكسته شده و فرزندي را كه در رحم دارد ، سقط شده ؛ در حالي كه پيوسته فرياد ميزند : وا محمداه ! ؛ ولي كسي به او پاسخ نميدهد ، کمک مي خواهد ؛ اما كسي به فريادش نميرسد . او اول كسي است كه از خاندانم به من ملحق ميشود ؛ و در حالي بر من وارد ميشود كه محزون ، گرفتار و غمگين,شهادت حضرت فاطمه در کتب اهل سنت،عمر بن خطاب،سقط شدن محسن،هجوم به خانه وحی ...ادامه مطلب
آیا عایشه کافر شد؟ عن عائشة رفعته:ان الله قد عهد إلي من خرج علي عليّ فهو کافر في النار،قيل:لم خرجت عليه؟!قالت:أنا نسيت هذا الحديث يوم الجمل حتي ذکرته بالبصرة و أنا استغفر الله.نابيع المودة، باب مودة الثالثة،ص.294 عایشه با سند مرفوع روایت میکند از رسول خدا که فرمودند:خداوند با من عهد کرد که هر کس بر علی علیه السلام خروج کند کافر بوده و در آتش جهنم خواهد بود. به او گفته شد: پس برای چه بر ضد او قیام کردی ؟ عایشه پاسخ داد:من این حدیث را فراموش کرده بودم تا اینکه در بصره به یادم آمد و من از این عملم استغفار میکنم. اگر ثابت بشه که این استدلال عایشه باطله و استغفار کردن خالی برای این کار بی فایده است آیا به اقرار و اعتراف خود عایشه!! او مستحق لعن و عذاب الهی نیست همانطور که خدا کفار ! رو در قران کریم لعن کرده ؟؟ بعد از خواندن این حدیث چند سوال به ذهن من رسید که ازاقایون سنی استدعا دارم جواب منو بدهند و منو از این سردرگمی برهانند!!! 1-در سرتاسر کتب سنی ها هر جا سخن از عایشه میشه سخنها از ذکاوت و هوش و استعداد بالای عایشه ذکر میکنند با این وجود آیا شما باورتون میشه که عایشه یه حدیث به این مهمی رو فراموش کرده باشه ؟ 2-حالا بر فرض که فراموش کرده باشه با یه استغفار این گناه کفر بخشیده میشه ؟؟ 3-الان بنا بر اقرار عایشه که خودش عامل جنگ جمل بود و 20000 مسلمان به خاطر این کارش کشته شدند و عملش هم گناه بوده ایا نبایستی دیه و یا رضایت مقتولین رو به دست بیاره؟ آیا چنین کاری رو کرد؟ 4-اصلا بر فرض که این حدیث رو یادش رفته باشه آیا نمیدونست که امیرالمومنین خلیفه ای است که همه مردم با او بیعت کرده اند و پیامبر هم به او وصیت کرده اند یعنی هم منتخب رسول الله بود و هم منتخب مردم. آیا اینم فراموش کرده بود که جنگ با خلیفه رسول الله حرام است به هر دلیلی؟؟ 5-بنابر این روایت عایشه آیا نمیشه ما هم عایشه رو لعن کنیم و بعد استغفار کنیم ؟؟؟ ,کفر عایشه،کفر ام المؤمنین،ام المفسدین،تکفیر عایشه،جنگ جمل ...ادامه مطلب
حافظ هیثمی در مجمع الزواید ج5 ص 218 از معاویه و ابو داود الطیالس در مسند خودش ص259 و از طریق عبدالله بن عمر نقل کرده :«من مات بغیر امام مات میتة جاهلیة.»و مسلم در صحیح خودش ج 6 ص22 و بیهقی در سنن خودش ج 8 ص 156آورده:« من مات و لیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة .»و تفتازانی در شرح المقاصد ج 2 ص275 آورده :« من مات و لم یعرف مام زمانه مات میتة جاهلیة.» با توجه به اسناد ذکر شده ،معلوم است که اهل سنت خود قبول دارند که هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناسد و يا بيعت با امام زمان خود نداشته باشد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.، سوال اين است که ،در حال حاضر امام زمان اهل سنت کيست ؟و با چه کسي به عنوان امام زمان بيعت کرده اند؟ ,امام زمان،اهل سنت،امام زمان اهل سنت، ...ادامه مطلب
تبليغات بني اميه در باره معاويه و فضائل ساختگي وي به حدي رسيده بود كه مردم شام حتي او را از انبياء اولو العزم نيز برتر ميدانستند ! أبو سعد آبي (متوفاي421هـ) در محاضرات و صيرفي حنبلي (متوفاي500هـ) در الطيورات مينويسند : أن ثلاثة من المشايخ حضروا الجامع . فقال واحد لآخر : جُعلت فداك ، أيهما أفضل : معاوية بن أبي سفيان أم عيسى بن مريم ؟ فقال : لا والله ما أدري . فقال الثالث : يا كشخان ، تقيس كاتب الوحي إلى نبيّ النصارى ؟ . الآبي ، أبو سعد منصور بن الحسين ، نثر الدر في المحاضرات ، ج 7 ، ص 209 ، تحقيق : خالد عبد الغني محفوط ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1424هـ - 2004م ./الصيرفي الحنبلي ، أبو الحسين المبارك بن عبد الجبار الطيوري بن عبد الله ، الطيوريات من انتخاب الشيخ أبي طاهر السلفي ، ج 1 ، ص 113 ، تحقيق : دسمان يحيى معالي ، عباس صخر الحسن ، ناشر : أضواب السلف - الرياض / السعودية ، الطبعة : الأولى ، 1425هـ -2004م سه نفر از بزرگان در مسجد جامع نشسته بودند ، يكي از آنان به ديگري گفت : معاويه برتر است يا عيسی بن مريم ؟ گفت : نمي دانم ، نفر سوم گفت : كاتب وحي را با پيامبر نصارا مقايسه مي كني ؟ تقي الدين حموي (متوفاي838هـ) در طيب المذاق مينويسد : ومن ذلك أن رجلاً سأل بعضهم وكان من الحمق على الجانب عظيم فقال أيما أفضل عندك ؟ معاوية أو عيسى بن مريم ؟ فقال ما رأيت سائلا أجهل منك، ولا سمعت بمن قاس كاتب الوحي إلى نبي النصارى !!! الحموي ، تقي الدين أبي بكر بن علي بن عبد الله التقي المعروف ابن حجة ، طيب المذاق من ثمرات الأوراق ، ج 1 ، ص 157 ، ، تحقيق : أبو عمار السخاوي ، ناشر : دار الفتح - الشارقة - 1997م . شخصي احمق از ديگري پرسيد : معاويه برتر است يا عيسي بن مريم ؟ گفت : احمقتر از تو نديدهام ؛ چون تا كنون نشنيدهام كسي كاتب وحي را با پيامبر نصارا مقايسه نمايد . ,معاویه برتر از عیسی،کاتب وحی،خال المؤمنین،عیسی مسیح ...ادامه مطلب
شبکه های وهابی که تمام عزم خود را در تضعیف فضائل علی بن ابی طالب گذاشته اند،مدعی شده اند که حضرت علی علیه السلام،مانند دیگر صحابه بود،و هیچ فضیلت خاصی نداشته است. اشکالی ندارد،ناصبی بودن،همین جاها مشخص می شود. اما در پاسخ به این وهابیون می گوییم: حاکم نیشابوری در المستدرک،روایت جالبی را نقل کرده است که ثابت می کند امیرالمومنین علیه السلام،اعلم از همه صحابه است.وهابیون عجله نکنند،قبل از اینکه به این بنده خدا(حاکم نیشابوری )حمله کنید و بگویید این از اوهام حاکم هست،خدمتتان عرض کنیم که ذهبی هم ذیل این روایت می گوید:این روایت،شرایط صحیح بخاری و مسلم را دارد.اکنون روایت بسیار جالب را با هم می خوانیم: عن قیس بن أبی حازم قال : کنت بالمدینة فبینا أنا أطوف فی السوق إذ بلغت أحجار الزیت فرأیت قوما مجتمعین على فارس قد رکب دابة و هو یشتم علی بن أبی طالب و الناس و قوف حوالیه إذ أقبل سعد بن أبی وقاص فوقف علیهم فقال : ما هذا ؟ فقالوا : رجل یشتم علی بن أبی طالب فتقدم سعد فأفرجوا له حتى وقف علیه فقال : یا هذا على ما تشتم علی بن أبی طالب ألم یکن أول من أسلم ألم یکن أول من صلى مع رسول الله صلى الله علیه و سلم ألم یکن ازهد الناس ألم یکن أعلم الناس ؟ و ذکر حتى قال : ألم یکن ختن رسول الله صلى الله علیه و سلم على ابنته ألم یکن صاحب رایة رسول الله صلى الله علیه و سلم فی غزواته ؟ ثم استقبل القبلة و رفع یدیه و قال : اللهم إن هذا یشتم ولیا من أولیائک فلا تفرق هذا الجمع حتى تریهم قدرتک قال قیس : فو الله ما تفرقنا حتى ساخت به دابته فرمته على هامته فی تلک الأحجار فانفلق دماغه و مات هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه تعلیق الذهبی قی التلخیص : على شرط البخاری ومسلم.المستدرک للحاکم ج3ص571 دارالکتب العلمیه,امیرالمؤمنین،صحابه،سعد بن أبی وقاص،علی برتر از همه صحابه ...ادامه مطلب
قال أحد كبار علماء الألمان فی الأستانة لبعض المسلمین وفیهم أحد شرفاء مكة : إنه ینبغی لنا أن نقیم تمثالا من الذهب لمعاویة بن ابوسفیان فی میدان كذا من عاصمتنا ( برلین ) قیل له : لماذا ؟ قال : لأنه هو الذی حول نظام الحكم الإسلامی عن قاعدته الدیمقراطیة إلى عصبیة الغلب ، ولولا ذلك لعم الإسلام العالم كله ، ولكنا نحن الألمان وسائر شعوب أوربة عربا ومسلمین . یکى از دانشمندان بزرگ غربى گفته بود که: «شایسته است که ما مجسمه معاویه را از طلا بسازیم و در میدان پایتخت کشور قرار دهیم.» از وى علت این سخن را پرسیدند، پاسخ داد: لأنّه هو الذى حوّل نظام الحکم الإسلامى عن قاعدته الدیمقراطیّه إلى عصبیّه الغلب، ولو لا ذلک لعمّ الإسلام العالم کلّه، ولکنّا نحن الألمان وسائر شعوب أروبه عربا مسلمین زیرا معاویه بود که سیستم حکومت اسلامى را از نظام دموکراسى به نظام استبدادى تبدیل کرد؛ اگر معاویه این کار را نکرده بود اسلام سراسر جهان را فرا گرفته بود و مردم آلمان و سایر کشورهاى اروپایى همه مسلمان عربى بودیم. تفسیر المنار، ج ۱۱، ص ۲۶۰ الوحى المحمدى، ص ۲۳۲ محمود أبو ریه، ص ۱۸۵ مع رجال الفکر، ج ۱، ص ۲۹۹ ,معاویه،خلافت معاویه،حکومت اسلامی،خلفای راشدین،مجسمه معاویه ...ادامه مطلب
ذهبى در سير أعلام النبلاء، ابن كثير دمشقى در البداية والنهاية و ابن حجر در الإصابة مىنويسند: دخل معاوية على عمر وعليه حلة خضراء فنظر إليها الصحابة فلما رأى ذلك عمر وثب إليه بالدرة فجعل يضربه بها وجعل معاوية يقول يا أمير المؤمنين الله الله فى فرجع عمر إلى مجلسه فقال له القوم لم ضربته يا أمير المؤمنين وما فى قومك مثله فقال والله ما رأيت إلا خيرا وما بلغنى إلا خير ولو بلغنى غير ذلك لكان منى إليه غير ما رأيتم ولكن رأيته وأشار بيده فأحببت أن أضع منه ما شمخ.... معاويه در حالى كه لباس نو و سبزى بر تن داشت بر عمر وارد شد، صحابه با نگاهشان وى را استقبال كردند، عمر از جايش پريد و با تازيانه آغاز كرد به كتك زدن معاويه، معاويه گفت: چرا كتك مىزنى؟ عمر پاسخى نداد تا سر جايش نشست. پرسيدند: چرا اين جوان را كتك زدي، او در ميان طرفدارانت بهترين فرد است. گفت: از معاويه خوبى ديده و شنيدهام؛ ولى احساس كردم با پوشيدن اين لباس غرور و تفاخر او را گرفته است، خواستم از سرش بيرون برود. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 135، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 8، ص 125،، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 6، ص 154، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ – 1992م. ,کتک خوردن معاویه از عمر،معاویه عمر،ذهبی ...ادامه مطلب
آقای عبد الرزاق ـ از علمای بزرگ اهل سنت و استاد بخاری است و ذهبی در مورد او میگوید: لو ارتد عبد الرزاق، ما ترك حدیثه. اگر عبد الرزاق، مرتد شود، سخنانش برای ما حجت است. تاریخ الإسلام للذهبی، ج15، ص262 ـ سیر أعلام النبلاء للذهبی، ج16، ص170ـ و بسیاری از منابع دیگر وقتی اسم معاویه را در مجلسی، نزد او آوردند، گفت: لا تقذر مجلسنا بذكر ولد أبی سفیان. مجلس ما را نجس نکنید با نام پسر ابو سفیان. تفسیر القرآن عبد الرزاق الصنعانی، ج1، ص20 ضعفاء العقیلی، ج3، ص109 تاریخ مدینة دمشق لإبن عساكر، ج36، ص187 سیر أعلام النبلاء للذهبی، ج9، ص570 میزان الاعتدال للذهبی، ج2، ص610 ,معاویه،معاویة ابن ابوسفیان،ابوسفیان،عبدالرزاق،بخاری،ذهبی ...ادامه مطلب