صاحبان صحاح نیز در مورد حتمى بودن خروج مهدى ( ع ) روایاتى نقل كردهاند كه ذیلاً مىآید:
1 - اگر از عمر دنیا بیش از یك روز نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى مىكند تا آنكه مردى از اهل بیتم مبعوث شود كه اسم او اسم من است . او زمین را از قسط و عدل پر مىكند همانگونه كه از ظلم و جور پر شد . الف - سنن ترمذى ، ج4 ص 438 - كتاب الفتن ، باب 52 ما جاء فى المهدى ، ح 2231 .
ب - سنن ابىداود ، ج4 ص106 - كتاب المهدى ، ح 4282 (مختصراً) و 4283 .
2 - دنیا به پایان نمىرسد تا آنكه مردى از اهل بیتم بر عرب حكومت كند كه اسم او اسم من است . سنن ترمذى ، همان ، ح 2230 .
3 - اگر از عمر روزگار فقط یك روز مانده باشد خداوند مردى از اهل بیتم را مبعوث مىكند كه زمین را پر از عدل كند همانگونه كه پر از ستم شد . سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، همان .
روایتهاى مزبور از رسول خدا ( ص ) نقل شده است و معناى آنها - چنانچه خوانندگان محترم نیز متوجّهند - این است كه خروج مردى از اهل بیت پیامبر ( ع ) حتمى است نه آنكه یك روز از عمر دنیا مانده و او یكروزه دنیا را پر از عدل و داد مىكند .
2 - مهدى ( ع ) از اهل بیت است
روایات قسمت اوّل این فصل با صراحت مىگوید كه مهدى ( ع ) از اهل بیت رسول خدا ( ص ) مىباشد . حال به روایات دیگرى كه آن حضرت را از اهل بیت مىداند نگاهى مىافكنیم:
1 - «المهدىّ منّا أهل البیت» . سنن ابنماجه ، ج2 ص1367 - كتاب الفتن ، باب خروج المهدى (34) ح 4085 . رسول گرامى اسلام ( ص ) فرموده است:
مهدى از ما اهل بیت است .
2 - پیامبر اكرم ( ص ) فرموده است: «ما اهل بیتى هستیم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنیا برگزیده است و همانا اهل بیت من بعد از من سختیها دیده و از وطن رانده مىشوند . تا آنكه قومى از ناحیه مشرق پیدا مىشوند كه با آنها پرچمهاى سیاه است و طلب خیر (و حقّ) مىكنند و به آنها داده نمىشود . آنان مىجنگند و آنچه را كه خواستند به آنها مىدهند و نمىپذیرند تا آنكه آن (حكومت) را به مردى از اهل بیتم (یعنى حضرت مهدى ( ع ) ) مىدهند و او آن (یعنى زمین) را پر از قسط و عدل مىكند همانگونه كه دیگران آن را پر از ظلم و جور كردند . پس هر كه آن زمان را درك كرد به طرف آنها برود ولو چهار دست و پا بر روى برف و یخ» . همان ، ص&rlm1366 ، ح 4082
توجّه به این نكته لازم است كه زمان ظهور را كسى نمىداند و آنچه كه گفتیم و نقل شده برداشتهائى از روایات اهل بیت ( ع ) است .
3 - مهدى ( ع ) از فرزندان فاطمه ( س ) است
(المهدى من ولد فاطمه) . همان ، ص1368 ، ح 4086 .
روایت فوق را كه مىفرماید: «مهدى از فرزندان فاطمه است» امّسلمه از رسول خدا ( ص ) نقل كرده است . همین روایت با همین سند به این عبارت نیز آمده است:
(المهدىّ من عترتى من ولد فاطمه) . سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، ح 4284 . یعنى مهدى از عترتم و از فرزندان فاطمه است .
حال با توجّه به آنچه كه گذشت و فهمیدیم كه صاحبان صحاح (از جمله ابن ماجه) پذیرفتند كه اوّلاً مهدى از اهل بیت رسول خدا ( ص ) بوده و ثانیاً از فرزندان فاطمه زهرا ( س ) مىباشد ، به یك روایت از سنن ابن ماجه نظرى مىافكنیم . او از انس بن مالك و انس از رسول خدا ( ص ) چنین روایت مىكند:
(هر چه مىگذرد امور مردم سختتر شده و دنیا به آنان پشت كرده و مردم بخیلتر مىشوند و ساعت (شاید مراد ساعت قیامت باشد نه ساعت ظهور امام زمان ( ع ) چه آنكه براى هر دو زمان ، كلمه ساعت استعمال شده است . ) بر پا نمىشود مگر بر بدترین مردم و مهدى نیست مگر عیسى بن مریم) . ج2 سنن ، ص1340 - كتاب الفتن ، باب شدّة الزّمان ، ح 4039 .
تعجّب است از محدّثى مانند ابن ماجه كه چشم خود را به روى آنچه كه خود نقل كرده ببندد و با نقل این روایت ، عیسى بن مریم ( ع ) را از اهل بیت و از فرزندان فاطمه ( س ) بداند!
بهترین توجیه این است كه بگوئیم دیگران این حدیث را به كتاب او افزودند! در این صورت چه اعتمادى به روایات اهل سنّت! وقتى بشود به صحاح آنها دستبرد زد و حدیثى به آن افزود با بقیّه كتابها بهتر مىتوان چنین كرد.
4 - زمینه سازان حكومت حضرت مهدى ( ع )
(یخرج ناس من المشرق فیوطّئون للمهدى یعنى سلطانه) . همان ص1368 - باب خروج المهدى ، ح 4088 .
رسول گرامى اسلام ( ص ) فرموده است: مردمى از مشرق خروج مىكنند و زمینه را براى مهدى ( ع ) (یعنى حكومت او) فراهم مىكنند .
(یخرج رجل من وراء النّهر یقال له الحارث بن حرّاث ، على مقدّمته رجل یقال له منصور ، یوطّىء او یمكّن لآل محمّد ( ( ع ) ) كما مكّنت قریش لرسولاللَّهr وجب على كل مؤمن نصره او قال «اجابته» سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، ح 4290 .
على ( ع ) از رسول گرامى اسلام ( ص ) روایت مىكند كه فرمود: مردى از آنطرف رود (شاید مراد ، دجله یا فرات باشد) خروج مىكند كه به او «حارث بن حرّاث» گویند . پیشرو لشگرش مردى است به نام «منصور» كه زمینه را براى حكومت آل محمّد ( ع ) فراهم مىكند همانگونه كه قریش براى رسول خدا ( ص ) كردند . بر هر مؤمنى واجب است او را یارى كند (یا آنكه گفته:) «دعوتش را اجابت كند» .
5 - نزول حضرت عیسى ( ع ) و امامت حضرت مهدى ( ع )
(كیف انتم اذا نزل ابن مریم فیكم و امامكم منكم) . الف - صحیح بخارى ، ج4 ص205 - كتاب بدء الخلق ، باب نزول عیسى بن مریم ( ع ) .
ب - صحیح مسلم ، ج1 ص 136 - كتاب الایمان ، باب 71 ، ح 244 .
رسول گرامى اسلام ( ص ) مىفرماید: چگونه خواهید بود آنگاه كه پسر مریم در میان شما بیاید و امام شما از شما باشد!
( . . . فینزل عیسى بن مریمr فیقول امیرهم: تعال صلّ لنا . فیقول: لا . انّ بعضكم على بعض امراء تكرمة اللَّه هذه الامّة) . صحیح مسلم ، همان ص137 ، ح 247 .
این روایت را ابنماجه نیز اندكى مفصّلتر در ضمن حدیثى طولانى كه تقریباً 4 صفحه از كتاب را به خود اختصاص داده نقل كرده است . (ج2 سنن ، ص1361 - كتاب الفتن باب 33 ، ح 4077) .
یعنى: . . . سپس عیسى بن مریم ( ع ) نازل مىشود . امیر آنها به او مىگوید: بیا و براى ما نماز بخوان (یعنى بعنوان امام جماعت) او مىگوید: خیر ، همانا بعض از شما بر بعض دیگر امیر مىباشید به خاطر این كه خداوند این امّت را گرامى داشته است .
این دو حدیث به خوبى نشان مىدهد كه هنگام نزول عیسىبن مریم ( ع ) امام او كسى دیگر است كه با توجّه به روایات گذشته او جز حضرت مهدى ، صاحب الزّمان صلواتاللَّهعلیهوعجّلاللَّه فرجه نیست .
از آنجا كه از روایات گذشته فهمیدیم كه برنامه اصلى حضرت مهدى ( ع ) پركردن زمین از عدل و داد است ، لذا لازم است آن حضرت داراى حكومتى مقتدر و كارگزارانى صالح باشد و این امرى است كه تقریباً همه فرق مسلمین بدان اعتقاد دارند و نیز از روایات این قسمت روشن شد كه عیسى بن مریم ( ع ) نیز نازل مىشود و چون امامت و قدرت حكومت به دست حضرت مهدى ( ع ) مىباشد به ناچار باید گفت كه حضرت عیسى ( ع ) جهت كمك آن حضرت مىآید . شاید علّت آن كثرت پیروان مسیحیّت در آن زمان مىباشد كه وقتى حضرت عیسى ( ع ) پشت سر امام زمان ( ع ) به نماز بایستد آنان كه از پیروانش طالب حقّند اسلام را زود مىپذیرند .
با اینحال مىبینیم صاحبان صحاح - مخصوصاً بخارى و مسلم - كوشیدهاند كه قدرت حكومت را در آن زمان در اختیار حضرت مسیح ( ع ) قرار دهند و در تمامى این دو كتاب اسمى از حضرت مهدى ( ع ) نمىبینیم . شاید تصوّر كردند كه اگر چشم خود را ببندند دیگران هم نابینا خواهند ماند ، غافل از آنكه:
«شبپره گر وصل آفتاب نخواهد رونق بازار آفتاب نكاهد»
6 - خسف بیداء
از روایات اهل بیت ( ع ) چنین مىفهمیم كه دو دسته نشانه براى ظهور امام زمان ( ع ) به وقوع خواهد پیوست . دسته اوّل نشانههاى عامّى كه تا این زمان مىتوان ادّعا كرد همه آنها به وقوع پیوسته است . دسته دوم معروف است به علائم حتمیّه ظهور و آن پنج علامت است:
1 - خروج سفیانى
2 - صیحه آسمانى
3 - كشته شدن نفس زكیّه
4 - خسف بیداء
5 - خروج یمانى
تعبیر پنج نشانه فوق به علائم حتمیّه ، از خود روایات اتّخاذ شده است .
اهل سنّت مسأله خروج سفیانى و خسف بیداء را در روایات خویش نقل كردهاند .
در فصل بعد كه گفتار بعض دانشمندان اهل سنّت را مىخوانیم از خروج سفیانى نیز سخن خواهیم گفت .
در صحاح ستّه آمدن لشگرى از شام (لشگر سفیانى) و فرو رفتن آنها بین مكّه و مدینه (خسف بیداء) نقل شده است كه ذیلاً اقوال آنها مىآید . همه این روایتها از پیامبر اكرم ( ص ) مىباشد:
بخارى مىنویسد: لشگرى به جنگ كعبه مىآید (قصد كعبه مىكنند) و چون به زمین بى آب و علفى (بیابان یا بیداء) رسیدند در زمین فرو مىروند . . .
مسلم مىنویسد: یك نفر به خانه خدا پناه مىبرد و لشگرى به طرف او مىرود كه در بیابانى فرو مىروند . او در حدیث بعد ، از قول ابوجعفر مىنویسد كه قسم خورد آن بیابان در اطراف مدینه است . (انّها لبیداء المدینه) .
ترمذى مىنویسد: مردم از نبرد با این بیت دست بر نمىدارند تا آنكه گروهى به نبرد مىآیند و چون به بیابانى رسیدند همه آنها در زمین فرو مىروند .
ابن ماجه نیز شبیه آنچه كه ترمذى گفته ، نقل نموده است .
ابوداود اندكى آن را شكافته و چنین روایت مىكند:
هنگامى كه خلیفهاى مرد ، اختلافى پدید مىآید . مردى از اهل مدینه به مكّه مىگریزد . مردمى از اهل مكّه نزد او رفته و با او بین ركن و مقام بیعت مىكنند (در اینجا ابوداود مىنویسد كه آن مرد با اكراه قبول مىكند و این مطلب نمىتواند صحیح باشد) . لشگرى از شام به سوى او مىرود كه در بیابان بین مكّه و مدینه در زمین فرو مىروند . چون مردم چنین دیدند برگزیدگانى از شام و گروهى از عراق مىآیند و با او بین ركن و مقام بیعت مىكنند . . . او اموال را (عادلانه) تقسیم مىكند و به سنّت پیامبر رفتار مىكند . . .
حاكم در مستدرك روایت ابوداود را اینگونه نقل مىكند:
با مردى از امّتم بین ركن و مقام به عدد اهل بدر (یعنى 313 نفر) بیعت مىشود و از عراق و شام نیز گروهى به كمك مىآیند . پس از آن لشگرى از شام (به جنگ با او) مىروند و چون به بیداء رسیدند در زمین فرو مىروند
چنانچه ملاحظه مىفرمایید در هیچكدام از روایات فوق اسمى از سفیانى نیست و نیز ننوشتهاند كه آنكس كه با او بین ركن و مقام بیعت مىشود كیست . امّا از اینكه ابوداود آن را در كتاب المهدى آورده معلوم مىشود آن مرد حضرت مهدى ( ع ) است .
حاكم در مستدرك روایت دیگرى دارد كه نام سفیانى و فرو رفتن او و لشگرش را در بیابان ذكر مىكند . روایت چنین است:
مردى (به نام سفیانى) از دمشق خروج مىكند و . . . مردى از اهل بیتم (نیز) خروج مىكند . خبر به سفیانى مىرسد . او با لشگرى به سوى او مىرود . . . تا به بیابانى مىرسند و در آنجا فرو مىروند و جز یك نفر كه خبر آن را مىآورد كسى نجات نمىیابد . الف - صحیح بخارى ، ج&3 ص&86 - كتاب البیوع ، باب ما ذكر فى الاسواق .
ب - صحیح مسلم ، ج&4 ص&10 - 2208 ، كتاب الفتن و اشراط السّاعة ، باب الخسف بالجیش الذى یؤمّ البیت ، ح&8 - 4 .
ج - سنن ترمذى ، ج&4 ص&415 - كتاب الفتن ، باب&21 ما جاء فى الخسف ح 2184 .
د - سنن ابنماجه ، ج&2 ص&51 - 1350 ، كتاب الفتن ، باب 30 جیش البیداء ، ح 5 - 4063 .
ه - سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، ح&4286 .
و - مستدرك حاكم ، ج&4 ص&478 ح 8328 و ص&565 ح&8586 .
تذكر این نكته لازم است كه حدیث دوم حاكم به عنوان حدیثى صحیح به همان شرطى كه بخارى و مسلم گفتهاند روایت شده است كه این دو آن را نقل ننمودند .
از بسیارى از روایات فریقین (شیعه و سنّى) چنین بر مىآید كه سفیانى در لشگرى كه به سوى «مردى از اهل بیت» - كه همان مهدى موعود(عج) مىباشد - مىفرستد ، خود در آن لشگر نیست و لذا روایت اخیر مستدرك ، كه سفیانى را هم جزء كسانى مىداند كه در لشگر مزبور بوده و به زمین فرو مىروند ، نمىتواند صحیح باشد .
امامت...
ما را در سایت امامت دنبال می کنید
برچسب : مهدی اهل سنت, آخرالزمان در انجیل و تورات, تفاوت مهدی شیعه و مهدی سنی, نویسنده : محمد emamat بازدید : 514 تاريخ : سه شنبه 26 فروردين 1393 ساعت: 14:44